منتظران ظهور

در مورد منتظران

منتظران ظهور

در مورد منتظران

آرزو

 

 اگر روزی تو را می یافتم در نا کجا هایت

 

 سرم را با دو دستم می نهادم پیش پایت

 

 پر از تقویم های کهنه کردم خانه خود را

 

به امیدی  که اینک  نا  امیدم از تماشایت

 

تو با من بودی از آغاز یعنی خواب می رفتم

 

 تکان می داد اگر گهواره ام را موج رویایت

 

 اگر چه عاشقم ولی تو ای آیینه باور کن

 

نمی فهمم دلیل وعده امروز ئ فردایت

 

 تو اصلا جای من حا لا  بگو با من  چه کردی

 

 اگر چون برگ می پوسید روزی آرزوهایت